همایون با همان حالت تصنعی از دختر کولی و گیسوی
برباد رفتهاش میخواند. پخش ماشین را خاموش میکنم که
صدای همایون را نشنوم اما این بار صدای آواز آن دختر است که در
سرم میپیچد. بعد از جدا شدن از او هشت ماه درد کشیدم و بعد،
درد تمام شد؛ چون دیگر چیزی از من نمانده بود. من درد خماری
ترک هروئین را تجربه کرده بودم اما دردی که با از دست دادن آن
رابطه کشیدم، خیلی شدیدتر بود. فکر کردم این دردها را کشیدی و
حالا یک درد دیگر را هم باید بکشی؛ درد خماری پدر.
این فکر دوباره سرم را داغ کرد. شیشه ماشین را بیشتر پایین
کشیدم و باد سرد به صورتم شاق زد. ابراهیم لحظهای بیدار
شد و به اطراف نگاه کرد اما بی آن که بداند کجا هستیم و به کجا
میرویم، دوباره خوابید.
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آلزایمر” لغو پاسخ
محصولات مرتبط
هنر
تومان39,000
بازاریابی محتوایی
تومان267,000
کتابها
تومان120,000
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.