مهمترین مسئلهای که در رمان آلزایمر مطرح میشود، موضوع ارتباط و به طور خاص رابطه بین راوی داستان و پدر او است. اساس دغدغه این کتاب شکلگیری روابط واقعیتر بین اعضای خانوادهها است. روابطی که برای بیرون آمدن از اشتباهات، توهمها و برخی خودفریبیها لازم است تا در نهایت بتوانیم خانوادههای بهتری داشته باشیم.
آلزایمر داستان پدری سالخورده است که تغییری بزرگ را در زندگی خود تجربه میکند و پسر او، راوی داستان، پدر را در این سفر همراهی میکند. ابراهیم در ابتدای داستان پیرمردی بیمار و ناتوان به نظر میرسد که گویی تقدیر او را اسیر پسرش کرده اما در ادامه میبینیم چندان هم دستبسته نیست. او در این سفر نهتنها بارها مقابل پسر میایستد بلکه هدف سفر را نیز به چالش میکشد. پیچیدگیهای روابط پدر و پسر و کامیابیها و ناکامیها و مهر و نفرت آنها از یکدیگر بر ماجرای اصلی سایه میاندازد.
در انتهای سفر نه فقط پدر بلکه پسر نیز دچار تحولی بزرگ میشود و هر دو به تعریفی جدید از خود و رابطه با یکدیگر دست پیدا میکنند.
مسئله مورد توجه دیگر در کتاب آلزایمر صحبت از بیماریها و آسیبها است. چنین موضوعاتی معمولا مخفی نگه داشته میشوند؛ چراکه تصور میشود در این صورت انسانهایی سالمتر، بهتر و موجهتر به نظر میرسیم. در صورتی که رها شدن از این رازها است که ما در جهت انسان بهتر بودن، کمک میکند.
رمان آلزایمر نوشتهی مجتبی کاوه در ۱۹ فصل و ۲۲۴ صفحه توسط انتشارات تاچارا منتشر شده است که میتوان فصل آخر با عنوان « بیسفر و بیراز» را محوریترین بخش کتاب دانست.
انتهای پیام